سورناسورنا، تا این لحظه: 6 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره

فرشته عاشقی، پسرم سورنا

برای تو مینویسم

اون زمانی که این وبلاگ رو برای شما درست کردم به خودم گفتم اینجا فقط و فقط از خوبیها برات می نویسم، از همه چیزی که لذت بخش بوده، از همه شیرینها، مهربونیهاو... و تا حالا هم سعی کردم همینطور باشه، چون اعتقاد داشتم اینجا فقط و فقط محلی برای خاطرات روزهای شیرین مهمانی تو در خانه من و باباست، هرگز دوست نداشتم با احساسات و نگرش و افکار خودم به شما پسر نازنینم برای ارتباطت با ادمها، یا مسیر زندگیت خط و خطوط بدم، اما این روزها که بزرگ و بزرگتر شدی از وقتی میتونی حرف بزنی، تجربه کنی و نظر بدی و بهتر و بیشتر شرایط و موقعیت ها را درک کنی دوست دارم برات اینجا از تجربه هام بنویسم از احساساتم در همان لحظه که تجربه ای جدید برام شکل میگیره امی...
11 شهريور 1401
1